عروسک کوکی اثر فروغ فرخزاد
بیش از اینها، آه، آری
میتوان ساعات طولانی
خیره شد در شکل یک فنجان
در گلی بیرنگ، بر قالی
در خطی موهوم، بر دیوار
در میانه کوچه باران تند میبارد
ایستاده زیر یک طاقی
در کنار پرده، اما کور، اما کر
میتوان فریاد زد
«دوست میدارم»
مادهای زیبا و سالم بود
پاسخی بیهوده، آری پنج یا شش حرف
میتوان در گور مجهولی خدا را دید
میتوان چون صفر در تفریق و جمع و ضرب
میتوان چشم ترا در پیله قهرش
میتوان چون آب در گودال خود خشکید
میتوان زیبایی یک لحظه را با شرم
مثل یک عکس سیاه مضحک فوری
میتوان در قاب خالی مانده یک روز
میتوان با نقش هائی پوچ تر آمیخت
میتوان همچون عروسک های کوکی بود
با دو چشم شیشه ای دنیای خود را دید
میتوان با هر فشار هرزه دستی
بی سبب فریاد کرد و گفت
«آه، من بسیار خوشبختم»