نوشتن خط نیز از زمان وی آغاز شد. با اینهمه هنوز دانش مردمان فراوان نبود و آموختنی بسیار بود. طهمورث جای به جمشید سپرد و جمشید بود که بکمک فرّه ایزدی و نیروی اندیشه اش آئین زندگی را رونق بخشید و دانش های نوین بمردمان آموخت.
آنگاه جمشید بپوشش مردمان گرائید و پنجاه سال نیز در آن صرف کرد تا جامه بزم و رزم را فراهم آورد. از کتان و ابریشم و پشم جامه ساخت و همه فنون آنرا از رشتن و بافتن و شستن و دوختن بمردمان آموخت.
آنگاه جمشید در اندیشه خانه و ساختمان افتاد و دیوان را که در فرمان او بودند گفت تا خاک و آب را بهم آمیختند و گل ساختند و آنرا در قالب ریختند و خشت زدند. سنگ و گچ را نیز بکمک خواستند و خانه و گرمابه و کاخ و ایوانبپا کردند.
سپس جمشید در اندیشه گشت و سفر افتاد و دست بساختن کشتی برد و بر آب دست یافت و با کشتی از کشوری به کشور دیگر می رفت. پنجاه سال نیز درین کار سپری شد.
عیدنوروز
بدینسان جمشید با خردمندی بهمه هنرها دست یافت و بر همه کار توانا شد و خود را در جهان یگانه دید. آنگاه انگیزهبرتری و والاتری در او بالا گرفت و در اندیشه سیر در آسمانها افتاد: فرمان داد تا تختی گرانبها برای وی ساختند و گوهر بسیار در آن نشاندند. جمشید بر آن نشست و سپس بدیوان که بنده او بودند فرمان داد تا تخت را از زمین بر داشتند و بسوی آسمان برافراشتند. جمشید در آن چون خورشید تابان بود و در هوا سیر میکرد. این همه را به نیروی فرّه ایزدی میکرد. جهانیان از شکوه و توانائی وی خیره ماندند. گرد آمدند و بر بخت و فرّش آفرین خواندند و بر او گوهر افشاندند و آن روز را که نخستین روز فروردین ماه بود «نوروز» خواندند و جام و مِی خواستند و بشادی و رامش نشستند. هر سال آن روز را جشن گرفتند و شادمانی کردند. «عید نوروز» از اینجا پدید آمد.