غزلی از مولوی

گفتا ـــ گفتم 

 گفتا که: کیست بر در؟  گفتم: کمین غلامت

گفتا: چه کارداری؟  گفتم: مها سلامت

گفتا که: چند رانی؟  گفتم که: تا بخوانی

گفتا که: چند جوشی؟  گفتم که: تا قیامت

گفتا: چه عزم داری؟  گفتم: وفا و یاری

گفتا: ز من چه خواهی؟  گفتم که:  لطف عامت

گفتا: که بود همره؟  گفتم: خیالت ای شه

گفتا: که خواندت اینجا؟  گفتم که: بوی جامت

گفتا: کجاست خوشتر؟  گفتم که: قصر قیصر

گفتا: چه دیدی آنجا؟  گفتم که: صد کرامت

گفتا: چراست خالی؟  گفتم: ز بیم رهزن

گفتا که: کیست رهزن؟  گفتم که: این ملامت

گفتا: کجاست ایمن؟  گفتم که: زهد و تقوی

گفتا که: زهد چِبوَد؟  گفتم: ره سلامت

گفتا: کجاست آفت؟  گفتم: بکوی عشقت

گفتا که: چونی آنجا؟  گفتم: در استقامت

خاموش گر بگویم من نکته های او را

از خویشتن بر آیی، نه در بوَد نه بامت